پانیذپانیذ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

یه دخمل دارم شاه نداره

چند تا عکس دیگه از 9 تا 11 ماهگی

ببینم پشت نیمکت چه خبره   وووووییییییییی چه ترشه   این تابه بزرگه یا من کوچیکم   فک کنم گیر کردم ! الان وقت عکس گرفتنه اخه   اینا که من خوردم چی بودن؟ شششششششششششششششن؟؟؟   مثلا بهاره زنجان چه سرده   اون گوشی تو بده یه زنگ بزنم به دوستم خوووو   یه کم دیگه تلاش کنم می رسم اون بالا !من فتح می کنم قله رو   باز تو مچمو گرفتی من بالاخره فتحش می کنم ...
24 دی 1391

خوشگلم داره خانوم میشه

بالاخره بلند شدم وای بازم آگهی اخخخخ جون   ای بابا هر کار میکنم عکس بگیرااا اگه گذاشتی یه چی بخورم   برم دنبال بابام الان امتحانش تموم میشه   آخه این چه کامیونیه ساختی همش چپ مکنه خوووووو   میخوام حموم کنم خووو ولی فک کنم یکم بزرگ شدم جا نمی شم   بچمو بخوابونم الان میااااام   باز مچمو موقع زنگ زدن گرفتیییییییییییی اخه من چیکار کنننننم ...
22 دی 1391

چند تا عکس دیگه از 6 تا 8 ماهگی

چیه خوشگل ندیدی   می خوام برم مهمونی می یای   عافیت باشه   گوشم می خاره کمکم می کنی   زیر میزی هم می گیرم نه،می رم   این جوراب مزشم مثل رنگشه   تاب بازی کیف می ده میای بازی       ...
15 دی 1391

بازم جندتا عکس از 6تا 8 ماهگی

پانیذ با سجاده مشکل داره   پانیذ روسری مادر بزرگش و سر کرده   یه جوک شنیده که خیییییلی خنده داره   کم کم داره چهار دست و پا حرکت می کنه   تو دنیا چیزای خوشمزه ای وجود داره ببینم مزه این کفش چطوره   1-2-3-4 حالا این پام   خووووووو دارم می افتم مامانی   ...
1 دی 1391

چند تا عکس از 2 ماهگی تا 4 ماهگی

جیگرم خیلی خوش خنده است اینجا از لباسی که پوشیده خوشش نمی یاد اخم کرده   بخند بخند پانیذ جیگر   داره عروسکاشو تماشا می کنه   ای جونم   پانیذ به پارک می رود   پانیذ سوار تاب می شود   ...
30 آذر 1391

پانیذ 1 روزه

  سلام من تازه این وبلاگ رو درست کردم می خوام دخترم وقتی بزرگ شد این وبلاگ رو تقدیمش کنم این عکس دخترمه وقتی تازه بدنیا اومده بود هنوز لباس تنش نکرده بودیم         ...
28 آذر 1391